مژدگانی دوستان، از رَه بهاران میرسد --- موسم دیدار یار و وصل جانان میرسد
رودها لبریزِ آب و دشتها پُرگل شدند --- آری اکنون بهترینِ روزگاران میرسد
پایکوبی، جشن سوری، آتش و سرخی آن --- غم ز دلها میبرد، زردی به پایان میرسد
شادمان، قاشقزنان، پوشیدهرو، در کوچهها --- کودکی با دستِ پُر، از رَه خرامان میرسد
دوستی از سر کنید ای دوستان، نوروز شد --- قدرِ شادی گر ندانی، غم شتابان میرسد
یار را دَربَر بگیر و جام را در دست خود --- چون دَمِ دلدادگان و شادخواران میرسد
خودپسندان را رها کن بعد از این در وَهم خویش --- «آریا» اکنون زمان خاکساران میرسد
***
از مجموعه اشعار محمد رضا محسنی حقیقی ۱۳۹۲: مجموعه غزل، قصیده و..،، دفتر یکم_ویرایش یکم، ص ۶۵